فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

 باران بلا ز هر طرف می بارد

 

در سینه ی من نهال غم می کارد

در هجمه ی شبهای سیاه غربت

این دل به سرش هوای مشهد دارد


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 21:9 | نویسنده : |

 دلم هوای تو کرده شه خراسانی
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی
دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان
عنایتی که بیایم تویی که درمانی

 

مرا وگریه شبی در حریم تو کافی است
رفیق گریه ی من،گریه های طوفانی
رفیق مایی و حالی زما نمی پرسی
تو در بهشتی و ماهم اسیروزندانی
بیا و زندگی ام را چنین مهیا کن
که پیش پای تو آقاشوم قربانی
تمام آنچه که دادی مرا،زکف دادم
ببین که دشت پر از گل شده بیابانی
چه می شود که قیامت بگویم این جمله
دلم هوای تو کرده شه خراسانی


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 21:8 | نویسنده : |

 حس مي‌کنم در مرقدت عطر دعا را

عطر توسل هاي در باران رها را

غرق اجابت مي شود دست نيازش

هر کس که مي خواند در اين مرقد خدا را

اي مظهر رأفت براي تو چه سخت است

خالي ببيني دست محتاج  و گدا را

آهم کبوتر مي‌شود تا گنبد تو

مي‌آورد فريادهاي يا رضا را

آئينه هاي لطف تو تکثير کردند

در چشمة دل اشک هاي بي صدا را

آقا کنار پنجره فولادت آخر

مي‌گيرم از دستت برات کربلا را

اي زائران اينجا دخيل غم ببنديد

بر آستانش ندبه‌ی «آقا بيا» را

پائين پاي تو غباري مي سرايد

شعر کرامات نگاه کيميا را


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 21:7 | نویسنده : |

 ای کاش غزل قصیده می شد

سـیب غـزلم رسـیده می شد

 

بـا نام رضـا سـیاهـه ی دل

با معجزه ای سپیده می شد

 

بـا اذن دخـول مهبط عشق

هر چیز ندیده دیده می شد

 

آهـوی اسـیر اشـک هایم

از کنج نظر رهیده می شد

 

بـر حبل مـتین دسـتهایت

معماری دل تنیده می شد

 

یا اینکه کشان کشان به سویت

پـیشـانی مـا کشـیده می شـد

***

یا حضرت ثامن الأئمّه

بر تکمله ی عمل تتمّه

***

هر کس که به دام تو گرفتار

بـر مهـر و مـرام تـو گـرفتار

 

از روز ازل گـدای کویت

تا حُسن ختام تو گرفتار

 

صد بار زیارت تو بس نیست

بـادا بـه مُـدام تـو گـرفـتـار

 

ما جلد ضـریح آفتابیم

بر گنبد و بام تو گرفتار

 

با واژه ی «حصنی» تو سرمست

بـا طـرز کـلام تـو گـرفـتـار

 

عمری به «علیک» کرده عادت

عمـری بـه «سـلام» تو گرفتار

 

ای «عروه ی لانفصام»، مائیم

در زلـف زمـام تـو گـرفتار

***

ما خانه به دوش و جرعه نوشیم

مَشـتی صـفتان پر خـروشیم

***

ما داغ تب و تعب نداریم

چون غیر تو را طلب نداریم

 

با ذکر مَن اسمُهُ دوایت

ما دلهره ی مطب نداریم

 

تا شمس شموس چهره ی توست

تاریکی و ظلم شب نداریم

 

 

کوثر اگر از لبت نجوشد

ما باده ی لب به لب نداریم

 

با هرکه به جز رضا بگوید

ربط و سبب و نسب نداریم

 

بر گردن شیعگی به والله

جز «سلسلة الذهب» نداریم

 

ما بنده ی کوچه گرد و خامیم

تنبیه کنید ادب نداریم

***

ای «بضعه»ی خاتم رسالت

ای اصل اصیل و با اصالت

***

آرام تـلاطــم جـهــانـی

هم کعبه ی مردم جهانی

 

از هفت جهان شنیدم امّا

تو رتبه ی هشتم جهانی

 

آهو نه! ولی کبوتر آری

تا رونق گـندم جهانی

 

هم آه دم مسیح هستی

هم طـور تکـلّم جهانی

 

ای مشهد با صفات جنّت

توس و نجف و قم جهانی

 

لبخند بزن شب ولادت

تو روح تبسّـم جـهانی

***

در «صحن عتيق» تو دخيليم

يك مُشت «عتيقه»ي ذليليم

***

بر دامن شر شرر بگیرد

آه نفست اگر بگیرد

 

مرغ دل کاظمینی من

از باب جواد پر بگیرد

 

طوطی شده او که با ادایی

از کنج لبت شکر بگیرد

 

خشکیده نگاه زائر تو

او آمده چشم تر بگیرد

 

آغوش گشوده سمت مرقد

تا قبر تو را به بر بگیرد

 

عمری به خطا گذشته کارش

ای کاش دوباره سربگیرد

***

ای بارش مهربان باران

ای مایه ی افتخار ایران


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 21:6 | نویسنده : |

 قربان دل خسته ات ای ضامن عشق

 

دنیا شده دلبسته ات ای ضامن عشق

دیریست نمادی شده از غربت تو

تنهایی گلدسته ات ای ضامن عشق


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 21:6 | نویسنده : |

 روز ولادت تو غزل آفریده شد

مفعول و فاعلات و فعل آفریده شد

 

پلکی زدی و معجزه ای را رقم زدی

از برق چشمهات زحل آفریده شد

 

ازشهد غنچه ی لب پر خنده ی شما

در چشمه ی بهشت عسل آفریده شد

 

عالم به رقص آمد و،از پایکوبی اش

ازطوس تا حجاز گسل آفریده شد

 

سینه به سینه؛ شکرخدا عاشق توایم

این عشق پاک روز ازل آفریده شد

 

ما از پدر ولای شما ارث می بریم

ایرانیان کشور موسی بن جعفریم

 

در جشن پایکوبی تنبورهای مست

در بزم میگساری انگورهای مست

 

نور خدایی تو چه اعجاز کرده است!

هو می کشند دوروبرت کورهای مست

 

شیرینی ولای شما چیز دیگری است!

این را شنیدم از لب ِ زنبورهای مست

 

دارد تمام شهر به دیوار می خورد!

درپیش ِ چشم قاصر مأمورهای مست

 

ازاین به بعد حرف خدایی نمی زنند

با دیدن جلال تو،منصورهای مست

 

اذن دخول میکده ورد زبان ما

بوی شراب می دهد امشب دهان ما

 

وقتی همه به عشق تو پروانه می شوند

پروانه ها کنایه و افسانه می شوند

 

روح بهارهستی و؛این بوته های خار

از عطر گامهای تو ریحانه می شوند

 

با دیدن جمال زلیخا کش شما

یوسف شناس ها همه دیوانه می شوند

 

شانه به شانه،شاه و گدا در سرایتان

مهمان سفره های کریمانه می شوند

 

شبها به عشق باده ی نابت شیوخ شهر

شاگردهای حوزه ی میخانه می شوند

 

عمری کتاب تزکیه تدریس کرده ای

در شهر طوس میکده تاسیس کرده ای

 

آن سوی شهر قبه ای از نور دیده ام

صحن و سرای کیست که از دور دیده ام!؟

 

هوش از سرم پریده و مستانه می دوم

حس می کنم که باغ ِ پرانگور دیده ام

 

دیگر چه احتیاج به نعلین و چوب دست!

موسی ِ پا برهنه شدم؛ طور دیده ام

 

مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟

خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام

 

درمحضرت جناب سلیمان شهر طوس

بال ملخ به شانه ی یک مور دیده ام

 

اینجا ندیده ایم گدایی که دلخور است

اینجا فقیرها چقدر جیبشان پر است

 

گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی

شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی

 

آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟

از راه دورآمده ام باورم کنی

 

با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف

فکری به حال رنگ ِ سیاه پرم کنی

 

زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم

باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی

 

باید تورا به پهلوی زهرا قسم دهم

تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی

 

مادر سپرده است به دست شما مرا

گفته فقط شما ببری کربلا مرا


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 21:5 | نویسنده : |

 گلدسته هايِ مرقدتان پايه هايِ عرش           

 فانوس هايِ ساحل بي انتهايِ عرش

 

 بر ساحت ضريح تو انس وملك دخيل              

  آيينه كاري حرمت كار جبرئيل

 

 زوار خاكي حرمت كبريايي اند                       

 سرگرم كاروكسب شريف گدايي اند

 

 هرلحظه فطرس آمده پابوسيِ شما              

 طفلي هميشه مانده پَرش زيردست وپا

 

 لاهوتيان مقلد احكام عشق تان                      

 مِي خوارگان دائميِ جام عشق تان

 

 اي قبله ي نياز سماواتيان رضا                        

 پير مغانِ دير خراباتيان رضا

 

 صدها ستاره مست شراب نگاه تان                 

 بال فرشته هايِ سما فرش راه تان

 

 پيغمبران ز محضرتان فيض مي برند                 

 بهر كبوتران حرم دانه مي خرند

 

 روح الامين به لطف شما دل سپرده است         

 او با كبوتران حرم دانه خورده است

 

 امشب دخيل پنجره فولاد مي شوم                 

 در بيستون عشق تو فرهاد مي شوم

 

 اي نورلايزال، بگو با دلم سخن                        

 شد بقعه ي مطهرتان كوه طور من

 

 شيرين دهن، حديث تو طعم عسل دهد         

 زيبا سخن،كلام تو عطر غزل دهد

 

 آقا نگاهتان به گِلم  روح داده است           

 تاثير ‌چشم هايِ شما فوق العاده است

 

 من كافر نگاه اهورايي توام                           

 مجذوب طرز خنده ي زهرايي توام

 

 دربين پيروان تو ملحدترين منم                       

 زنديقيِ رسيده به مرز يقين منم

 

 تا بت پرست كعبه ي خال شما شدم           

 زاهدترين خليفه ي ملك خدا شدم

 

  از زير قبه ي تو به معراج مي روم                    

 ديوانه وار در پي حلاج مي روم

 

 قرآن مقام شامخ تان را ستوده است             

 گنجينه ي حقايق خود را گشوده است

 

 با گوشه چشمِ فاطميِ خود چها كني!            

 سنگ سياه قلبِ مرا ،كهربا كني

 

 من از پل صراط جزا پرت مي شوم                  

 دستم اگر كه روز قيامت رها كني

 

 آقا چه مي شود كه مرا در صف حساب           

 از لابه لاي آن همه آدم سوا كني

 

 آقا چه مي شود كه شوم مَحرم و شما           

 من را براي ديدن زهرا صدا كني

 

 آقا سعادت دو جهان قسمتم شود                   

 يكبار اگر براي غلامت دعا كني


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 20:56 | نویسنده : |

 گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

در لباس خادمان مهربانت، آفتاب

صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند

ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"

یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو

کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند

باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود

غصه را از شانه های خسته، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند

×××

...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه

دست زائر را پر از گل های شب بو می کند


موضوعات مرتبط: اشعار درباره ی امام رضــــــــا(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | 20:45 | نویسنده : یک دل سیر شوق ثامن الحججی |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.